کد مطلب:148773 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

آیا نفرین زینب نسل اموی را از بین برد
از آن به بعد، هر مرد اموی كه در هر نقطه پنهان شده بود در ازای صد دینار زر به حاكم تحویل داده شد یا این كه مورد شانتاژ قرار گرفت و همین كه یك اموی به دست حاكم می افتاد به قتل می رسید مگر این كه حاكم، یقین حاصل می كرد كه تحویل دادن آن مرد به اطلاع خلیفه نمی رسید كه در آن صورت بعید نبود از آن مرد مبلغی دریافت نماید و او را آزاد كند و آن هائی كه نمی توانستند چیزی بپردازند به قتل می رسیدند.

از شماره مردان اموی كه در دوره سفاح به قتل رسیدند اطلاع درست در دست نیست و بعضی شماره مقتولین را از پنجاه تا هشتاد هزار نفر گفته اند. آن چه مسلم می باشد این است كه از اموی كسی باقی نماند كه قادر به معرفی خود باشد مگر در كشورهای دور دست مثل اسپانیا و آن عده از مردان اموی كه زنده ماندند از جاهائی كه آن ها را می شناختند دور شدند و به محلی رفتند كه كسی آن ها را نمی شناخت و می توانستند در آن جا با اسم و رسم جدید به زندگی ادامه بدهند و در قدیم كه وسایل ارتباطات بطئی بود و هر ولایت یك كشور جداگانه به شمار می آمد و مردم به ندرت به سفر می رفتند یك نفر اگر از شهری كه وی را در آن جا می شناختند دور می شد و به شهری دیگر یا روستائی دور دست می رفت و احتیاط را از دست نمی داد می توانست تا پایان عمر گمنام بسر ببرد و كسی او را نشناسد.

واضح است كه پسران خردسال مقتولین زنده ماندند و رشد كردند ولی نتوانستند خود را معرفی كنند و بگویند كه از بنی امیه هستند و به همین جهت بعد از سفاح در تاریخ اسلامی از بنی امیه برده نشده در صورتی كه به طور حتم آن ها وجود داشته اند.

لیكن می ترسیدند كه خود را معرفی نمایند و چون دوره خلافت بنی عباس طولانی شد فرصتی به دست بنی امیه نیفتاد كه قامت راست كنند و بگویند از طائفه ای هستند كه چهارده خلیفه از آن طائفه بر كشورهای اسلامی حكومت كرد.

آن گاه بر اثر طول مدت خلافت بنی عباس، حتی نام امویان هم از بین رفت و تو گوئی نفرین زینب بنت علی آن ها را به كلی نابود كرد. امروز در سراسر جهان اسلامی یك نفر وجود ندارد كه بگوید كه وی از نسل بنی امیه است. در كشورهای اسلامی كه به زبان عربی تكلم می كنند كسانی هستند كه نسبت خود را به بعضی از خلفای عباسی می رسانند.

همچنین كسانی هستند كه نسب خود را به خانواده هاشمی می رسانند و می گویند كه یكی از ائمه دوازده گانه شیعیان، جد آنها می باشد. ولی حتی یك نفر در بین تقریبا سیصد میلیون نفر مسلمان وجود ندارد كه بگوید جد او یكی از خلفای بنی امیه می باشد.

بنی امیه در پایان خلافت آن طائفه مبدل به یك نژاد شده بود. در گذشته هر نژاد در آغاز یك یا چند خانواده بود و آن گاه خانواده ها مبدل به یك عشیره یا چند عشیره می شد و سپس عشایر، مبدل به یك گروه یا چند گروه می گردید و وقتی از این مرحله بیشتر توسعه می یافت یك نژاد می شد. بنی امیه هم بر اثر یك قرن خلافت و این كه تمام امرا


و حكام (جز موارد استثنائی) در آن دوره بالنسبه طولانی از بنی امیه بودند مبدل به یك نژاد شده بود.

یكی از اصول نژاد شناسی این است كه نژاد به كلی از بین نمی رود.

اگر هزارها سال هم بگذرد یك نژاد از بین رفتنی نیست چون بر اثر توالد، نمونه های یك نژاد باقی می ماند. به استناد همان اصل، می توان گفت كه امروز، در كشورهای اسلامی كسانی هستند كه از نسل بنی امیه می باشند ولی اسم آن نژاد را ندارند. اما وقتی نام از بین برود، مثل این است كه فرد یا دسته وجود ندارد چون تاریخ فقط آن هائی را می شناسد كه نامی از آنان باقی بماند. آن چه سبب گردید كه نام بنی امیه از بین برود خلافت طولانی بنی عباس بود كه بیش از پانصد سال طول كشید و در تمام آن مدت هیچ یك از كسانی كه از نسل بنی امیه بودند جرئت نكردند كه نسب خود را افشا كنند و رفته رفته، حتی فرزندان هم از زبان پدران نمی شنیدند كه نسب آنها به یكی از خلفا یا امرا، یا یكی از افراد پائین تر بنی امیه می رسد.

سفاح اولین خلیفه عباسی فقط به قتل عام مردان اموی اكتفا نكرد بلكه تمام قبول خلفای اموی را از بین برد. او دستور داد كه قبور سیزده خلیفه اموی را نبش كنند و اجساد یا استخوان ها را از قبور بیرون بیاورند و بسوزانند و خاكستر اجساد را بر باد بدهند. فقط قبر یك خلیفه مستثنی شد و آن قبر عمر بن عبدالعزیز بود كه هنوز آن قبر در (خناصر) [1] واقع در نزدیكی (حلب) در سوریه باقی می باشد. سفاح اولین خلیفه عباسی چون می دانست كه عمر بن عبدالعزیز به خاندان علی (ع) و فرزندانش ارادت داشت و سب كردن علی (ع) و فرزندانش را قدغن كرد به قبر او اهانت ننمود و آن قبر از گزند روزگار مصون ماند و در دوره عباسیان چند بار آن قبر را مرمت كردند. آیا می توانیم بگوئیم كه نفرین زینب (ع) سبب گردید كه حكومت اموی طوری از بین رفت كه امروز حتی یك نفر در دنیا وجود ندارد كه از نژاد اموی باشد و از امویان اثری غیر از قبر عمر بن عبدالعزیز آن هم به طفیل ارادت به خاندانی كه بنی امیه می خواستند از بین ببرند، باقی نماند؟ واضح است كه یك محقق و مورخ نمی تواند بگوید كه یك نفرین باعث از بین رفتن یك حكومت شد. ولی تصادف را نمی توان انكار كرد و باز بر حسب تصادف امویان، كفاره خون حسین (ع) و یاران او را به سختی تادیه كردند چون همه در دوره عباسیان قتل عام شدند و از آن ها حتی یك نام، در كشورهای اسلامی باقی نماند مگر در تاریخ. در صورتی كه سفاح اولین خلیفه عباسی شیعه نبود و امامت فرزندان علی (ع) را نمی پذیرفت اما آن چنان از كشته شدن حسین (ع) در سال شصت و یكم هجری در كربلا متاثر گردید كه با قتل عام تمام مردان اموی نسل بنی امیه را برانداخت.


كشته شدن حسین (ع) و یارانش قطع نظر از هر نوع نظریه ایدئولوژی از لحاظ شجاعتی كه از آن مرد و یارانش به ظهور رسید یكی از حماسه های رزمی بزرگ جهان است و شایستگی دارد كه مثل حماسه های رزمی دیگر در تاریخ دنیا باقی بماند.

پایان


[1] خناصر در زبان عربي جمع خنصر (بر وزن فلفل) است و خنصر يعني انگشت كوچك دست و خناصر يعني انگشت هاي كوچك. - مترجم.